توهین و اهانت به خانواده یک شهید بر سر مزار شهید!

 هتک حرمت به خانواده شهید عبدالرحیم امیری 

راوی: دختر شهید 

گفتند می‌خواهند مزار شهدا را زیبا کنند، اما چهره مرا زیبا کردند! جواب پرسش‌هایم را نیز گرفتم. ما فرزندان شاهد فراموش شده‌ایم اما با نام پدرانمان جولان می‌دهند

هر چه که هست، آن مزار، مزار پدر من است. روزها و ساعت‌های بسیاری بوده که برای فرار از فشار دردها و رنج‌های زندگی روزمره، خودم را به مزار پدرم رسانده‌ام و حتی قبل از اینکه به خانه بروم،‌ به گلزار ‌رفته‌ام و اگر در کاری مشکلی داشتم، اول به زیارت پدرم رفتم تا روح و جسمم را سبک کنم؛ من با مزار پدرم زندگی کرده‌ام و همه لحظات زیبا و به یاد ماندنی زندگی‌ام بر سر مزار پدرم در ذهنم نقش بسته است. 

ماه‌ها مادران و همسران و فرزندان شهدا وقتی برای زیارت مزار عزیزانشان به گلزار شهدا می‌روند، صحنه‌هایی می‌بینند که اصلاً قابل تحمل نیست. دوست دارم بدانم اگر مزار یکی از بستگان این حضرات هم این جور ماه‌ها پر از خاک و سنگ و شن و ماسه می‌شد به طوری که مزار عزیزشان قابل تشخیص نبود، باز هم به ما گله می‌کردند!    

***

... جوانک (کارگر پیمانکار ساماندهی گلزار شهدا) این را گفت و آمد به طرف من. مادرم سعی کرد مانع نزدیک شدن آن جوان به من شود اما آن نامرد بر روی مادرم (همسر شهید) دست بلند کرد و ...! با دیدن این صحنه به سمت مادر دویدم. مادرم به خاطر حمایت از من مورد اهانت قرار گرفت! به دفاع از مادرم، مشتی نثار جوانک کردم و او نیز سیلی‌ای به من! 

اینها در حالی بود که آقای میر سالاری [رئیس بنیاد شهید] و سایر همراهانش کمی آن طرف‌تر شاهد ماجرا بود؛ اما بی‌تفاوت، صحنه را ترک کردند! یکی از جانبازان که در آنجا حضور داشت با او تماس گرفت و گفت «همسر جانباز و دختر شهید امیری در گلزار کتک خوردند؛ شما کجا رفتید؟» اما آقای میر سالاری بدون اینکه احساس کند درباره بنده به عنوان یک فرزند شهید، مسئولیتی هم دارد، گفت «من کار دارم؛ به من مربوط نیست» و تماس را قطع کرد! 

 

 ***

 

آقایان محمدی امام جمعه محترم شهرستان رامهرمز، نماینده محترم فرماندار، سید احمد میر سالاری رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران رامهرمز و جمعی دیگر حضور داشتند.  

رفتم جلو سلام کردم و خود را به آقایان معرفی کرده و گفتم عرضی دارم؛ پرسیدم «آمدید از چه غبارروبی کنید؟ اینجا که مزاری نیست! فقط تپه‌های شن و ماسه و آهن است و یک سطح سیمانی! این گل‌ها را کجا می‌خواهید بگذارید؟ گلزار بیش از 18 ماه است که به ویرانه‌ای تبدیل شده چرا اینقدر طول کشید؟ قرار بود 6 ماهه تمام شود الان یک سال و نیم است. ببینید اینجا چه وضع دردناکی دارد».

نماینده فرماندار گفت «اینجا خوب نیست این سؤال‌ها را بپرسید؛ شنبه تشریف بیاورید فرمانداری صحبت کنیم» و امام جمعه پاسخی نداد؛ شاید به نظر آنها بنده گستاخی کردم که به دنبال مزار پدرم هستم؟ و دختر گستاخی بودم که پرسیدم گلی که در دست دارید برای کدام مزار است؟

دوباره پرسیدم اینجا کِی درست می‌شود؟ در این لحظه رئیس بنیاد شهید پیش آمده و گفت «مزاحم کار ما نشوید، آقایان را سر پا نگه‌داشته‌اید» و همگی رفتند، با شاخه‌های گل به سوی تل‌های خاک و شن! جوابی نگرفتم؛ سکوت کردم؛  

 

 

برای اطلاع از مشروح این ماجرا کلیک کنید. مصاحبه خبرگزاری فارس با دختر شهید

نظرات 3 + ارسال نظر
ali سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ب.ظ

فصل دوم از برنامه دکتر رائفی پور در خصوص نشانه های حضرت محمد (ص) در تورات و انجیل
برنامه اختصاصی شبکه نصر
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=13&lid=7060

دست شما درد نکنه!

مرداد دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ http://unseensun.com/com/activity

یا جواد الائمه ادرکنا
شهادت امام نهم تسلیت...

یاوران مهدی پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.alachighe-siyasat.blogfa.com

سلام
چون ختم مرسلین، شه دین خسرو وجود
از کعبه باز گشته، به سوی غدیر شد
فرمان ز حق رسید که ای میر بزم عشق
ساغر بده زخم ولایت که دیر شد
شاهی که شرق و غرب به زنجیر دین کشید
پشت شتر به آیه »ان لم« اسیر شد
بر گوبه پیر سال که ای گاو سامری
هارون ز بعد موسی عمران سفیر شد
اظهار دارد بر پیران کوی جهل
پیر خرد به ملک امامت، امیر شد
تقدیر غدیر به امر خدای غدیر و به دست فرزند غدیر رغم خواهد خورد خدایا در ظهورش تعجیل فرما

سلام. ان شا الله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد