تلاویو موشک باران شد



جنگ رسانه ای

این رسانه‌ها (غربی) هر حرفی را با تکرار در ذهن مردم عادی و حتی نخبگان جا می‌اندازند. مثلاً می‌گویند: «ایران اصرار دارد که فعالیت‌های هسته‌ای‌‌اش صلح‌آمیز است ولی کشورهای غربی نگرانند که جمهوری اسلامی اهداف نظامی داشته باشد». این نگرانی صداقت و احساسات انسانی را در بیننده یا خواننده القا می‌کند. یعنی اگرچه ایران ادعای راستی می‌کند ولی کشورهای غربی واقعاً نگران هستند. این جمله‌ی به ظاهر بی‌طرفانه، کاملاً جهت‌دار است و بار خنثی ندارد. آن‌ها با شیوه‌ی بیان خود و با تکرار مرتب ادعاها چنین القا می‌کنند که بی‌طرف هستند. به ندرت امکان دارد شبکه‌ای یک میزگرد بگذارد که منطق جمهوری اسلامی هم در آن بیان شود حتی در این صورت تأثیر چندانی ندارد زیرا هر روز ادعاهای آن‌هاست که تکرار می‌شود و در ذهن مردم می‌ماند.

این شبکه‌های فارسی‌زبانِ مورد حمایت غرب سعی دارند به مردم ایران بگویند: «شما بدبخت هستید و از همه‌جا عقب‌ترید». شاید این تصویر در ذهن برخی ایجاد شود که ایران کشور بیچاره‌ای است ولی واقعیت این است که این یک شگرد رسانه‌ای است تا با بمباران یک گفتمان، فضایی علیه کشور هدف ایجاد کنند تا دل مردم آن خالی شود. آن‌ها مرتباً با اخبار ناقص و مخلوط کردن اخبار صحیح و غیر صحیح می‌خواهند این را القا کنند که مردم ایران خود مقصرند!


قسمتی از یادداشت دکتر سید محمد مرندی - برای مشاهده کامل یادداشت کلیک کنید

نیمه پنهان ماه...

چند ماه پیش شروع کردم به خواندن کتاب های نیمه پنهان ماه. کتاب هایی که نگاهی جالب و صد البته جدید به شهدا انداخته اند. شهدا از زبان همسرانشان. برای من جالب بود که ببینم شهدا چگونه به این مقام و جایگاه رسیدند. اصلا در خانه چطور رفتار می کردند، و زوایای پنهان زندگیشان چگونه بود. شهید همت، شهید یاسینی (مجموعه آسمان)، شهید مدق (مجموعه اینک شوکران)، شهید رضوانخواه و بالاخره شهید اصغری خواه...

خدای متعال قسمت کرد و کمی با شهید آشنا شدم. آشنایی که چیزهای زیادی برای من داشت... چیزهای خیلی خوب...

او فرمانده گردان کمیل از لشگر قدس سپاه گیلان بود. در روستای فتیده بدنیا آمده بود. قد وقامتی رشید داشت و لباس سپاه خیلی بهش می آمد...

همیشه از همه یک سر و گردن بالاتر بود.... در لهجه اش سوز عجیبی موج می زند. سخنرانیش برای بروبچه های گردان کمیل را دیدم، آخرین سخنرانی... سخنرانی قبل از حرکت بچه ها به سمت منطقه خرمال در خاک عراق... عملیات والفجر ده... فیلمبردار از چهره بچه های گردان فیلم می گیرد، چهره هایی که تعداد زیادشان پس از عملیات به شهادت می رشند...  تعدادیشان هنوز ریش هم در نیاوردند... همسر شهید روایت کرد روزی فرصتی پیش آمد و نیروهای محمد را از نزدیک دیدم. به او گفتم نیروهایت این ها اند؟ این ها که بچه اند و هنوز ریش و سبیل هم درنیاوردند!! رو کرد و به من گفت این ها را باید در عملیات ببینی! هیچ چیز جلودارشان نیست...

در عملیات والفجر 10 در منطقه خرمال  عراق در ارتفاعات قله بانی بنوک به شهادت رسید...


آری؛ به راستی که شهدا مانده اند و ما را گذر زمان می برد...


ادامه دارد...