سفارت انگلیس در تهران تسخیر شد

بسم الله الرحمن الرحیم

سفارت انگلیس در تهران پاک سازی شد!

وقتی که این خبر فراگیر شد اولین سوالی که به ذهن رسید، شاید این بود که مگر ایران به قوانین بین المللی پایبند نیست؟ مگر سفارت یک کشور جزیی از خاک آن کشور محصوب نمی شود؟ پس چرا جوانان و دانشجویان ایرانی اقدام به پاک سازی سفارت بریتانیا در تهران کردند. البته عده ای هم به سمت باغ قلهک رفتند تا آن جا را پاک سازی کنند.

اما پاسخ اصلی به این سوال در واقع خود یک سوال است! همواره آن چیزی که به ذهن متواتر می شود این نکته است: قوانین بین المللی چه پایبندی تا امروز به ایران داشته اند؟ در اصل قوانین بین المللی بجز پایبندی به مستکبران، آیا به دیگر ملت ها هم پایبند می باشد؟

به عنوان مثال وقتی سناریوی بچه گانه و خنده دار ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا کلید می خورد و صد البته تمامی نخبگان و اندیشمندان دنیا به آن می خندند، پس براستی چرا شورای امنیت و در اصل قوانین بین المللی متعهد به ملت ایران نمی باشند؟ البته اقدامات از این دست همواره پشت پرده پایبندی قوانین بین المللی به استکبار و مستکبر را نمایان می کند.

البته از نظر حقوقی هم این بحث قابل بررسی می باشد. همگان می دانند مصونیت اعضای یک سفارت به خاطر دیپلمات بودن آنان می باشد و صد البته دیپلمات باید کارهای دیپلماتیک انجام دهد. همچنین فلسفه وجود سفارتخانه را شاید بتوان ایجاد انس و الفت و دوستی و همچنین تبادل فرهنگ ها دانست. اما سوال اینجاست که آیا دیپلمات های انگلستان در تهران حقیقتا دیپلمات هستند و همچنین سفارت بریتانیا واقعا مکانی برای تبادل فرهنگ هاست؟

قوانین بین المللی هنگامی که سفارتخانه ای تبدیل به کانون فتنه اندازی شود چه تدابیری اندیشیده؟ هنگامی که دیپلمات ها تبدیل به جاسوسان حرفه ای می شوند چه باید کرد؟

در اسناد منتشر شده توسط سایت ویکی لیکس، اسنادی وجود داشت دال بر اینکه دیپلمات های آمریکایی در سازمان ملل دستور مستقیم از وزیر امورخارجه آمریکا داشتند که از دبیرکل سازمان ملل جاسوسی کنند و البته هنگامی که این مساله علنی شد وزیر امور خارجه آمریکا رسما از دبیر کل سازمان ملل عذرخواهی کرد. و این خود سند این مدعاست.

البته برای بررسی این موضوع نیاز نیست خیلی در اسناد مختلف غرق شویم. تنها بررسی رفتار لانه جاسوسی آمریکا در ایران حقایق را مشخص می کند. اسناد خارج شده از لانه به خوبی به ملت های جهان نحوه ی عملکرد یک سفارتخانه ی قدرت استکباری را نشان داد.

با این تفاسیر یک سفارتخانه تا زمانی مصونیت دارد که حقیقتا سفارتخانه باشد و نه مرکزی برای فتنه گری در بین ملت ها. و همچنین دیپلمات تا زمانی مصونیت دیپلماتیک دارد که حقیقتا دیپلمات باشد و نه جاسوس سازمان های اطلاعاتی استکباری!

بررسی روابط ایران و بریتانیا پس از انقلاب تا کنون به خوبی نشان می دهد که این ارتباط به جز دردسر و تشدید مشکلات برای جمهوری اسلامی ایران فایده دیگری نداشته. در وقایع پس از انتخابات سال 88 کم نبودند مصداق های تشدید بحران توسط سفارت بریتانیا. از حضور سفیر بریتانیا در برخی نقاط تهران در آن روزها تا اقدامات همه جانبه سفارت بر علیه ملت!

براستی سوال اساسی این است که مجلس چرا اینقدر دیر به این نتیجه رسید که راه حل تنها کاهش روابط می باشد؟ البته اقدام اخیر نمایندگان نیز قابل تقدیر است چرا که وجود سفارت بریتانیا و حضور سفیر فتنه گر آن در تهران نه تنها هیچ فایده مثبتی ندارد بلکه این سفارتخانه شاید تبدیل شده به مرکز جمع آوری اطلاعات و تحلیل و پردازش آن برای سیستم های اطلاعاتی استکباری.

مع الوصف همگی منتطر بررسی محتوای چند کیس کامپیوتر خارج شده از سفارت انگلیس توسط دانشجویان می باشیم.

حمله به ایران با تفنگ آبپاش

می شناسیمتان، همان یک درصد منفور

حدود یک سال پیش کسی فکر نمی کرد کار دنیا به اینجا کشیده شود. حکومت های دیکداتور منطقه دستخوش حوادثی این چنین شوند. حدود دو سال پیش هنگامی که آتش فتنه در تهران مشتعل بود، آمریکا ناگهان در یک تغییر رفتار دست آهنینش را از درون دستکش مخملی بیرون آورد و سر مست از حوادث تهران ذوق زده شد. و صد البته قرار بود با انتخاب اوباما چهره ی گاوچران آمریکا متغییر شود و البته او مامور شده بود تا با ملت ها با احترام رفتار کند و خوی گاوچرانی را تعطیل کند. اما شدت این ذوق زدگی تا بدان جا بود که یادشان رفت همه ی نقشه هایشان و البته شروع کردند به بلبل زبانی. آن روزها هیچ کس در هیچ کجای دنیا فکرش به امروز نمی رسید.

کمی عقب تر برویم، چند سال قبل، رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا طرح خاورمیانه بزرگ را روی میز قرار داد. از دیدگاه ایلات متحده وقت برقراری نظم نوین جهانی بود ... .

آن روز هم کسی فکر امروز را نمی کرد.

باز هم عقب تر برویم و به زمان کلینتون سفر کنیم. زمانی که یک آمریکایی وقتی در خیابان های خاورمیانه راه می رفت، غرور عجیبی وجودش را می گرفت. و ملت ها او را با حسرت نگاه می کردند. روزگاری که آمریکا در قوی ترین حالت خود بود، روزگاری که بیشتر ملت ها آرزوی  آمریکایی شدن داشتند.

آن روز هم کسی فکر امروز را نمی کرد.

یک سال پیش زنگ خطر در وزارت خارجه آمریکا به صدا درآمد. مصر ...

ملت های تحت سلطه آمریکا یکی یکی از خواب غفلت بیدار شدند. ملت ها دیگر می خواستند خودشان باشند، خودشان سرنوشت خودشن را مشخص کنند. امام (ره) پیرامون این مسئله فرمودند: ... و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان، بپاخیزید ... و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری های ازاد و مستقل به پیش روید که با تحقق ان،همه مستبکران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان رو به امامت و وراثت ارض خواهید رساند .به امید ان روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.

امام(ره) سی سال پیش این سخنان گهر بار را فرموده و عین ان را امروز مشاهده می کنیم.

جالب است که همواره شرق از غرب الگو میگیرد اما همین چندی پیش بود که معترضان امریکایی به برپایی چادر در پارک ها نمودند البته به تقلید از جادرهای جواان مصری در میدان قاهره !

اما رفته رفته اعتراضات در امریکا در حال مشتعل شدن است.جالب اینجاست که مردم امریکا در ابتدا چیز زیادی نمی خواستند،حرفشان این بود که چرا هزینه ای کشور را ما باید بدهیم و حالش را یک درصد ببرند. اما دیگر امروز اعتراضات به اصل نظام سرمایه داریست.نظامی که در ان حتی ثروت های ملی نیز غیر ملی می باشد.نظامی که هزینه های لشکر کشی ها و قلدرهایش را مردم عادی باید بدهند و لذت هایش طبقه حاکم.

امروز دیگر شکاف بین طبقه قلدر حاکم در ایالات متحده و مردم عادی بر همگان مبرهن است.اما جالب اینجاست که به جای انکه مسئولان امریکایی توان خود را بگذارند تا مسئله را به ظاهر حل کنند و در واقع نگران وضعیت بحرانی خود باشند هم چنان نگران ازادی و حقوق بشر در سوریه و ایران و ... می باشند.

شدت این نگرانی ها تا ان جاست که خانم کلینتون در برنامه های شبکه های فارسی ضد انقلاب شرکت می کند و از وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز تاسف میکند و صد البته ای کاش ابتدا ایشان از پنجره اتاقش بیرون را نگاه میکرد و وضعیت خیابان ها رو میدید و پس از ان تاسف می خورد.

چرا که امروز مستحق ترین ملت ها باری ابراز تاسف مردم مظلوم امریکا هستند.اما نکته بسیار جالب این ماجرا ان جاست که ایالت متحده ایران را تحدید به حمله نظامی هم میکند و اوباما دائم میگوید همه سناریو ها روی میز است.

در واقع همان حرف بوش را تکرار میکند و این جاست که عمق نگاه استراژیک اقا به مسئله در ابتدای ریاست جمهوری اوباما مشخص می شود.

اما هدف از نوشتن این یادداشت تنها طرح یک سوال است از مقامات آمریکایی.

ببخشید، شما با همان یک درصد حاکم در ایالات متحده می خواهید به ایران حمله کنید؟

یعنی مثلا خانم کلینتون قرار است M4  دست بگیرد و آقای اوباما سوار تانک شود و به ایران حمله کنند؟

جالب است که یک درصد سیصد میلیون نفر، می شود سه میلیون. و البته این سه میلیون هم تنها کاری که بلدند، قلدری و بی عدالتی و خون مردم را در شیشه کردن می باشد.

نگارنده فکر نمی کند که این یک درصد اصلا بتوانند با تفنگ آبپاش هم کار کنند چه برسد به توپ و تانک.

اما نکته جالبی که به نظر می رسد، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران است. اما نه به خاطر اسرائیل و حقوق بشر و بمب اتم و این ها که البته این ها همه بهانه اند. بلکه بخاطر سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشکلات داخلی خود.

بهترین  راه حل برای خروج از بحران آمریکا و غرب به راه انداختن یک جنگ اساسی در دنیاست.

یادم می آید هنگامی که دکتر عباسی میهمان ما بود. در پاسخ به سوالی پیرامون حمله نظامی آمریکا به ایران البته قبل از شروع اعتراضات در آمریکا فرمودند: اگر آمریکا تا چند ماه آینده نتواند مسائل اقتصادی خود را از راه های متعارف حل کند ناگذیر به حل آن از راه های نا متعارف و در حقیقت جنگ می باشد. در واقع یعنی تغییر اولویت مردم از معضلات اقتصادی به مسائل امنیتی. و بعد به شرح و بسط آن پرداختند.

کاش خانم کلینتون این یادداشت را ببیند و به سوال نگارنده ی این سطور پاسخ دهد.

و در پایان یادداشت یکی از پلاکاردهای دانشجویانی که به دور UCF  اصفهان حلقه زدند را بازگو می کنم:

Threat is useless. We know you

The hateful 1%!

                                                             تهدید بی فایده است. ما شما را می شناسیم

یک درصد منفور!

 

علی شفیعی

دانشجوی مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی همدان

 

 

سردار خوبی ها...


ما همه حاج قاسم سلیمانی هستیم


.:ما را هم ترور کنید:.


آلبوم عکس +‌بیداری

Islamic Awakening

بیداری اسلامی


بروکلین - آمریکا



بحرین


مصر

بیانیه


آمریکا، انگلیس و کانادا روز دوشنبه 30 آبان 1390, با هدف فشار هرچه بیشتر بر برنامة هسته‌ای ایران، خبر از تحریم‌های جدید علیه ایران دادند. در همین راستا وزیرخارجة کانادا خاطر نشان کرد که کانادا صادرات هرگونه کالایی که در صنعت پتروشیمی ایران کاربرد خواهد داشت را ممنوع کرده‌است. وزیرخارجة کانادا در همین راستا افزود که با وجودِ قطع کلیة روابطِ مالی کانادا با ایران، اما خانواده‌های ایرانی‌ای که در کانادا زندگی می‌کنند اجازه خواهند داشت برای اعضای خانواده خود در ایران پول ارسال کنند.


در همین راستا اینجانب (
امیر موسوی)به عنوان یکی از مدافعین سرسخت حقوق بشر در خاورمیانه، نامة سرگشادة زیر را از خودم صادر کرده‌ام:


بسمه‌تعالی

دولت‌های محترم آمریکا، انگلیس، کانادا و غیره

از اینکه بار دیگر با تحریم‌هایی تازه، سعی دارید که فعالیت‌های تروریستی ایران را متوقف کنید، بسیار خرسندیم. باعث خرسندی ماست که شما هر روز و هرشب در فکر میزان حقوق بشر خاورمیانه هستید و خالصانه در راه از بین بردنِ گروه‌های تروریستی گام برمی‌دارید. خاطرة خوب و خوشِ نجات مردم عراق توسط سلف خدوم و دلسوزتان جرج دبلیو بوش روشنی بخشِ چشم‌های ماست. درست است که به دلیلِ حملة آن دلیر مرد خطة آمریکا به عراق، صدها هزار عراقی کشته‌شدند اما این تلفاتِ ناچیز در برابرِ حقوق بشرِ فراوانی که بوجود آمد و همچنین نابودسازیِ گروه‌های تروریستی، هیچ اشکالی ندارند. به هر حال ما نیز همانندِ شما شک نداریم که ایران در پیِ ساخت سلاح‌های اتمی است. البته درست است که دلیلِ خاصی برای این موضوع نداریم و ضمناً مقاماتِ ایران هم یک عمر است دارند می‌گویند که صرفاً به دنبالِ انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای هستند، اما حرفِ آنها هیچ اهمیتی ندارد. اگر قرار باشد به حرفِ آنها اهمیت بدهیم لابد باید بپذیریم که کشور صلح‌طلبی هم‌چون اسرائیل هم جنایتکار است که این مسئله بسیار خنده‌دار است.

نکتة دیگری که بیانِ آن خالی از لطف نیست، گلایة کوچکی نسبت به وزیرخارجة کاناداست. ایشان از روی مهر و رأفت اجازه داده‌اند که ایرانیان مقیم کانادا بتوانند برای اعضای خانوادة خود پول ارسال کنند. در حالی که ظاهراً ایشان متوجه ابعادِ خطرناکِ همین مسئلة ساده نیستند. در ادامه به بخشی از این ابعادِ خطرناک و تروریستی و ضد حقوق بشری اشاره خواهم‌کرد:

ء1- ارسال این پول‌ها به مرورِ زمان می‌تواند ایران را به کشوری ثروت‌مند تبدیل کند و این موضوع به شدت برای حقوق بشرِ دنیا خطرناک است.

ء2- از آنجایی که مردم ایران عادت دارند که گاهی بر روی پول‌ها چیزهایی را می‌نویسند، ممکن است که بر روی این اسکناس‌ها فوت و فن دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی را بنویسند و وقتی پول به دست خانوادة آنها رسید، ایران به این وسیله قدرت حمله با سلاح‌های کشتار جمعی را بیابد که این مسئله به شدت برای حقوق بشرِ دنیا خطرناک است.

ء3- اگر ایرانیان مقیم کانادا پول‌های شان را برای خانوادة شان در ایران ارسال کنند. بعد از گذشت مدتی فقیر می‌شوند و این می‌تواند آنها را وسوسه کند که در کانادا دست به برخی اقدامات تروریستی بزنند و حتی این خود بهترین سند است که نشان می‌دهد آنها به زودی قرار است سفیر عربستان در کانادا را هم ترور کنند.

ء4- گذشته از این‌ها، اساساً معنی ندارد یک نفر بخواهد از کانادا برای خانواده‌اش در ایران پول بفرستد. چرا که واحد پولِ ایران و کانادا متفاوت است و اصلاً پول کانادا را نمی‌توان در ایران خرج کرد. پس قطعاً کسی که می‌گوید می خواهم از کانادا برای خانواده‌ام در ایران پول بفرستم، قصدِ توطئه و نیرنگی را در سر دارد.

در پایان توفیقات روزافزون شما را در راستای مبارزه با تروریسم خواستارم و امیدوارم که به علت این توجهات ویژة من به حقوق بشر و مبارزه با تروریست، من را از یک جایزة صلح نوبلِ ناقابل بی‌نصیب نفرمایید.

باتشکر فراوان

این بیانیه را آقای امیر موسوی صادر کرده

حاج قاسم ...


قاسم سلیمانی، این یاور مظلومان و این شهید زنده را بُکشید که شهادت سال‏هاست انتظار حاج قاسم را می‏کِشد.

حاج قاسم را بُکشید؛ اگر از حرزِ دعای مادرانِ شهدا عبور کردید.
حاج قاسم را بکشید؛ اگر از دیوارِ بلندِ سکوتِ جانبازهایی که سال‌هاست خانه‌نشین شده‌اند، عبور کردید.
حاج قاسم را بکشید؛ اگر از طلسمِ نگاه همسری که سال‌هاست خیره به در مانده، عبور کردید.
حاج قاسم را بکشید؛ اگر از اُبهّتِ نگاهِ پدرانِ شهید عبور کردید.
حاج قاسم را بکشید؛ اگر از طاقِ دست‌های دعای پسرانِ پدر ندیده عبور کردید.
حاج قاسم را بکشید؛ اگر از سایه‌ی غربتِ دخترهای پدر از دست داده عبور کردید.
حاج قاسم را بکشید؛ اگر از …
حاج قاسم را بکشید؛ اگر از روی جنازه‌ی میلیون‌ها بسیجیِ شیعه در سراسر دنیا عبور کردید.

حُسین را بعد از زدنِ عَلمدار زدند؛ و تا دست‌های عَلمدار را نزدند، نتوانستند مَشک را بزنند.
عَلمدار ِ این انقلاب از این دست‌ها، از این سردارها کم ندارد.

اصلا حاج قاسم ما را بکُشید…
اما بدانید اگر قاسم سلیمانی را بکشید، هزاران قاسم سلیمانی دیگر سر بر خواهند آورد…
ایا همه راخواهید کُشت؟…
حاج قاسم سلیمانی از آن کلماتی است که تکرارش مخل در فصاحت کلام نیست که هیچ، تکرار یادش بسان تکرار الله اکبر تسبیحات حضرت زهراست بعد از فریضه جهاد که ثواب هزار نماز مستحبی دارد….

همــــه ما را بکشید…
همـــه ما حاج قاسم سلیمانی هستیم…
بترسید از ما، بترسید از حاج قاسم ها،
و بدانید که در میثاق ما “شهادت” را، “ترور” را، “ایستادگی” را طور دیگر معنا کرده اند…


من را بُکشید، ما را بُکشید، حاج قاسم را بُکشید؛ اگر جرأت دارید، که عمراً وجودش را ندارید. شما ترسو و بُزدل‏هایی بیش نیستید.
پس حرف زیادی نزنید.
ما همه حاج قاسم سلیمانی هستیم …

برگرفته از وبلاگ عکاس مسلمان

یادداشتی بر کرسی های آزاد اندیشی

آزاد اندیشی ممنوع!


از امیرالمومنین علی (ع) نقل شده است: تضارب آرا سبب تولید نظر صحیح می شود. همین چند روز پیش بود که مقام معظم رهبری در سخنان مهمی اعلام فرمودند: صد بار گفتیم کرسی های آزاد اندیشی برقرار شود و نشد. بیان این جملات از زبان رهبر انقلاب اما، جای بسی تامل دارد. زیرا وزارت علوم تعداد کرسی های آزاد اندیشی برگزار شده را بالغ بر هزار می داند. پس سوال اساسی مطرح شده اینجاست که مقام معظم رهبری با وجود برگزاری بیش از هزار کرسی در سراسر کشور، چرا فرمودند: صدبار گفتیم و نشد! پاسخ این سوال را شاید بتوان در کیفیت کرسی های برگزار شده جست و جو کرد. کرسی هایی که البته بیشتر شبیه به مناظره هستند. کرسی هایی که البته مسائل مطروحه در آن هیچ شباهتی به نقد یک نظریه یا فاع از آن ندارد و بیشتر شبیه به گفت و گوهای عامیانه و یا زدو خورد های بیهوده ی سیاسی می باشد. شاید در کلام رهبر انقلاب هدف از برگزاری کرسی ها، ایجاد شور و نشاط سالم و صدالبته برقراری فضای آزاد اندیشی و نقد منصفانه و عقلانی باشد. البته بیهوده نیست اگر بگوییم برگزاری کرسی الزاماتی دارد و متاسفانه در حال حاضر این الزامات بشدت دست و پاگیر است. الزاماتی که نام درست ان بروکراسی وزارت علوم می باشد. بروکراسی که متاسفانه نشات گرفته از آئین نام برگزاری کرسی های آزاد اندیشی می باشد. متاسفانه از زمانی که برگزاری کرسی های آزاد اندیشی از دانشجویان گرفته شد و به معاونت فرهنگی دانشگاه ها داده شد، در برگزاری همین کرسی های بی کیفیت نیز رکودی اساسی مشاهده شد. چرا که اکثر مدیران دانشگاه ها بیشتر از اینکه به فکر برقراری فضای آزاد اندیشی در فضای دانشگاه باشند، به فکر حفظ میز خود می باشند و صد البته از مدیری محافظه کار نمی توان انتظار داشت به مضوعات حساس و بحث انگیز اجازه ی طرح بدهند. حتی بعضا دیده می شود که متاسفانه مسئولین دانشگاه ها به تعبیر رهبر معظم انقلاب با  سو استفاده از قوانین و بروکراسی موجود مانع برگزاری کرسی ها می شوند. در تازه ترین اقدام از این نوع، مسئولان دانشگاه صنعتی همدان تنها چند دقیقه قبل از برگزاری کرسی آزاد اندیشی با وجود تبلیغات دو هفته ای و حتی مطالبه ی فضای عمومی دانشگاه با سو استفاده و نگاه سلیقه ای به قانون موجود مانع برقراری  فضای آزاد اندیشی شدند و کرسی را لغو کردند.

این اتفاق در حالی افتاد که موج مطالبه ی عمومی نسبت به کرسی های آزاد اندیشی به پیش می رود. بزرگترین اشتباه در قوانین موجود تحویل مسئولیت کرسی های آزاد اندیشی به وزارت علوم می باشد، زیرا برگزاری کرسی نیاز به جسارت و روحیه ی جوانی و صد البته دغدغه دارد و در این صورت حتی اگر مدیر مربوطه در دانشگاه دغدغه ی آزاد اندیشی را داشته باشد، بعید به نظر می رسد روحیه و جسارت مورد نیاز را نیز دارا باشد چرا که اکثر مدیران مربوطه ی دانشگاهی در میان سالی به سر می برند و گذشت زمان اشخاص را محافظه کار می کند و از همه مهمتر مدیری که روحیه و جسارت برقراری فضای آزاد اندیشی را داشته باشد، دیگر تضمین برای ماندگاری میزش وجود ندارد.

مقام معظم رهبری در ششم، آبان ماه سال 88 در دیدار نخبگان فرمودند: خوب، شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسى آزادفکرى سیاسى را، کرسى آزاد فکرى معرفتى را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد.

و در سخنان دیگر مقام معظم رهبری همواره مالبه ی کرسی ها از خود دانشجویان است. شاید بتوان از مجموع سخنان معظم له دریافت که در نگاه رهبری وظیفه ی برقراری فضای آزاداندیشی بر عهده ی دانشجو می باشد نه مسئول دانشگاه.

با همه ی این سخنان، خبردار شده ایم که اساسنامه ی کرسی ها در حال بازنگری می باشد. گرچه اساس  این اساس نامه اشتباه می باشد اما در این آشفته بازار همین خبر نیز خوشحال کننده است و امید آن داریم که اساسنامه ای اساسی و بهینه، خروجی کار باشد.

ان شا الله ...


این یادداشت در روزنامه کیهان شنبه 28 آبان 1390- شماره 20076 در صفحه دانشگاه (12) چاپ شده         http://kayhannews.ir/900828/12.htm#other1207

همچنین:


این یادداشت در سایت خبری IUSNEWS.ir قرار گرفته (لینک های پایین)


http://iusnews.ir/?pageid=2583&%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C%20%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9!&1390-08-23


http://www.iusnews.ir/?pageid=2583&category=

 

کرمانشاه

زن کرمانشاهی خطاب به رهبر انقلاب:


من سه تا افتخار در زندگیم دارم.

اول اینکه مادر دو شهید هستم

دوم اینکه جانباز هفتاد درصد قطع نخائی هستم

سوم اینکه رهبر خوبی مثل شما دارم



در محضر امام ...

ان شاء اللَّه ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد ..


وصیت نامه امام خمینی (ره).

دیدار با جانبازان

 

در حین صحبت‌های آقا ناله می‌کرد همه محافظان دورش را گرفتند - قلم و کاغذی برایش آ...وردیم ، نوشت " شال‌گردن" بعد از صحبت آقا چفیه از آقا گرفتیم و به ایشان دادیم - باز ناله زد ، این‌بار از روی خوشحالی روی کاغذ نوشت " ببخشید" ....
-
ناله‌هایش از جنس جنگ بود از جنس انقلاب - گویا از رشته‌های پر‌ پیچ و خم دنیا در محضر آقا شکایت می‌کرد - دلش رفتن می‌خواست - محرمی جز نفس یار نداشت

 

شهدا + عکس

 

شهید زنده  

 

 

شهید گمنام

سازمان ملل

حرف هایی که آقای رئیس جمهور نزد

اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم. ناگهان دیدم مجری شبکه خبر اعلام کرد: هم اکنون سخنرانی رئیس جمهور اسلامی ایران. با خود گفتم، چه به موقع! سخنرانی احمدی نژاد شروع شد. ابتدا شروع به چاق سلامتی با حضار داخل سالن کرد. من که اهمیت این سخنرانی رو در این برهه فهمیدم دکمه *ضبط * تلویزیون رو زدم. به فکرم رسید چک کنم کدام شبکه ها سخنرانی رئیس جمهور رو پوشش می دن. توی یورونیوز و بی بی سی ورلد و بی بی سی عربی و راشاتودی و العربیه و راشاالیوم و سی سی تی وی عربی و انگلیسی و همه ی سری کانال های الجزیره هیچ خبری از آقای رئیس جمهور نبود و در این نبرد نامتقارن رسانه ای تنها پرس تی وی و العالم و المنار و جامه جم دو و البته شبکه خبر پای کار اومدن. تازه این جا بود که لزوم شبکه های خبری جبهه استکبار ستیزی رو فهمیدم! خلاصه دوباره زدم شبکه خبر. ابتدای کار احمدی نژاد درخواست کمک بیشتر از جامعه ملل برای سیل پاکستان و زلزله ژاپن و چه و چه کرد. بعد کمی صحبت کرد و شروع شد سوال های چالشی از ملل دنیا. تا قبل از این سوال ها هیئت نمایندگی های آمریکا و اروپایی ها سر جاشون نشسته بودند. ابتدای سوال ها، نماینده آمریکا که گویا خوب فهمید سوال ها در واق از اون هاست از جاش برخاست! بعدش کلی طول داد و کاغذ هاش رو مرتب کرد و آهسته آهسته سالن رو ترک کرد. سوال ها که چالشی تر شد یکدفعه در اقدامی هماهنگ نمایندگان اروپا از جاشون بلند شدند و اون ها هم کلی طولش دادند و آهسته آهسته سالن رو ترک کردند. ما هم تا اینجای کار کلی شاد شدیم که: آره بازم آقای رئیس جمهور شد همون آقا محمود خودمون و حال این آمریکایی و ها و اروپایی های چپاول گر رو گرفت. اما در این لحظه چیز عجیبی دیدم که من رو بدجوری به فکر انداخت! بله ... پادشاه بحرین در سالن نشسته در حالی که داره سرش رو تکون می ده ببینه کیا دارن می رن از سالن بیرون! در این لحظه با خودم گفتم چرا این قاتل سفاک از سالن بیرون نرفت! چرا اصلا از اول در سالن نشسته؟ چرا احمدی نژاد حرفی از بحرین نزد؟ اصلا چرا اول کاری پیروزی انقلاب بحرین رو تبریک نگفت؟ چرا از این تریبون وضعیت سوریه رو تشریح نکرد و دفاع نکرد، در حالی که سوریه در فشارهای استکباری قرار داره و دفاع احمدی نژاد می تونست وضعیت رو برای سوری ها بهتر کنه!

با خودم گفتم مردم در بحرین دارن قتل عام می شن و آقای رئیس جمهور از زلزله ژاپن صحبت می کنه! آیا در رسانه ها و از زبان سیاست مدارهای جهان کم به مسئله ژاپن پرداخته شده؟ به مسئله بحرین و بهتر بگم به کشتار مردم بحرین چقدر و از زبان چه کسانی و از کدام تریبون های بین المللی پرداخته شده؟

جالبه خود مردم مصر معتقدند مبدا انقلابشان همان انقلاب اسلامی خودمان است. شنیدم خطبه عربی آقا در میدان التحریر قاهره به سرعت بولوتوث شد و بزرگی معتقد بود علت اصلی سرنگونی مبارک این خطبه بوده. البته این بزرگ آقای کمال الهلباوی از رهبران اخوان المسلمین مصر بود. حلا واقعا نباید از آقای رئیس جمهور انتظار داشت که تکه ای هم از صدور انقلاب اسلامی به مصر سخن می گفت. جالبه که خطیب جمعه مصر انتقاد شدیدی از تشریفات سفر اردوغان به مصر داشت و عملا نه بزرگی به ترکیه گفت. متاسفانه آمریکایی ها خیلی سعی می کنند که با جلو انداختن ترکیه، مدل اسلام لیبرال رو در مقابل اسلام ناب انقلاب اسلامی قرار بدهند. آیا انتظار زیادیه که آقای احمدی نژاد و دستگاه عریض و ظویل وزارت خارجه حرکتی در قبال این مسئله انجام بدند؟

آمریکا و جبهه ی استکبار همواره در قبال انقلاب ها از واژه "بهار عربی" استفاده می کنه و در واقع به دنبال الغای حس ناسیونالیستی عربی می باشه. اما به واقع همی اندیشمندان و فضلای جهان می دانند که انقلاب های منطقه در واقع "بیداری اسلامی " پس از سال ها خواب آلودگی می باشه. چرا که تنها می توان به کودتاهای عربی که در نتیجه ی اون ها افسران جوانی سکان هدایت کشورهای عربی رو در دست گرفتند واژه ی "عربی" رو اطلاق کرد. آیا آقای رئیس جمهور نباید از تریبون سازمان به اصطلاح ملل با صدای بلند مطرح می کرد: که آقا این انقلاب ها به هزار دلیل منطقی اسلامی می باشد و نه عربی.

در انتها بد نیست عرض کنم انتظار ما از آقای رئیس جمهور طرح "صحبت های خوب تر" به جای " صحبت های خوب" بود. البته تا همین جای کار هم صحبت های آقای رئیس جمهور بسیار قابل تقدیر است و ما را یاد محمود احمدی نژاد سال هشتاد و چهار انداخت. محمود احمدی نژادی که خیلی وقت است دلمان برایش تنگ شده ...

اعدام

"تروی دیویس" سیاه پوست آمریکایی علی رغم عدم اثبات گناهش اعدام شد
 هم اکنون به نقطه‌ای رسیده‌ام که [معتقدم] اعدام تنها می‌تواند وجود جسمانی انسان را از بین ببرد؛ اما روح من به خاطر ایمانم به خداوند، و حضور خانواده ام و تک تک شما عزیزان، دیر زمانی است پر گشوده و آزاد شده است.

جعفر پناهی را نمی شناسم

شان استون مستندساز آمریکایی که در تهران به سر می برد در نشست خبری خود در پاسخ به سوال یک خبرنگار راجع به جعفرپناهی اعلام کرد که او را اطلا نمی شناسد. همچنین گفت: هر جای دنیا کسی خلاف کند، با او برخورد می‌کنند، مثلاً سال‌ها است که رومن پولانسکی کارگردان مشهور جهان به‌دلیل تخلفی که کرده، تحت تعقیب قرار دارد.

جالب است که همه ی رسانه ها این قسمت از سوال و جواب استون را سانسور کردند.



شعری که نگذاشتندجعفریان درحضوررهبری بخواند!

در مراسم امسال شعرا با رهبری، جعفریان به چهره‌ای معترض در این جلسه تبدیل شد و گفت که مسئولان پیش از جلسه، با انتخاب اشعار، آنها را پاستوریزه می‌کنند.

"پس از جلسه مرا صدا کردند و رفتم نزد آقا. آقا پرسیدند: چه شده آقای جعفریان؟ گفتم: حضرت آقا، ما سال‌های پیش شعرهایی که حتی در روزنامه‌ها نتوانستیم منتشر کنیم، اینجا توانستیم بخوانیم. آقا فرمودند: همین طور است و من گفتم: خب امسال دوستان جای شما تصمیم گرفتند، چه چیز صلاح است و چه چیز نه. شعرها را گزینش کردند. این خوب نیست. ما که شهره به شاعر انقلابیم و به قول مرتضی سرهنگی در سیراب شیردان نظام بزرگ شدیم، اگر صلاح ندانیم که می‌داند؟"

جعفریان می‌گوید: «اینجا آقا مرا در آغوش گرفتند و سرم را بوسیدند که هم خودم و هم اطرافیان به شدت متأثر شدیم. آقا دست بر سر و شانه‌هایم کشیدند و گفتند: شما صبور باش آقای جعفریان. من در جریان انتخاب و شکل برگزاری جلسه نبودم. چند بار گفتند: صبور باش.»

آن شعر را  روزنامه خراسان و تابناک منتشر کرده است:

                                                        رأی و بیعت 

مدتی این مثنوی تأخیر شد 
آهوی ما گرگ شد، خنزیر شد 

شد رها سگ،‌ باز و بسته ماند سنگ 
ای برادر باز هم جنگ است،‌ جنگ 

سالکان بی‌خرد! بی‌پیرها! 
ساحران! رمال‌ها! جن‌گیرها! 

مکتب ایران چو دکان شماست 
نفستان ولله ایران شماست 

عشق ایران کاش در سر داشتید 
کاش آن را نیز باور داشتید 

وای از آن روزی که با بانگ جلی 
سایه بردارد ز سرهاتان ولی 

پس زند خاک از کدورت‌های‌تان 
صورتک‌ها را ز صورت‌های‌تان 

بانگ بردارد ز اعماق وجود 
فاش گوید آنچه را بود و نبود 

تشتتان چون از سر بام اوفتاد 
کله‌هاتان چون که خالی شد ز باد 

هان! گمان کردید ما وامانده‌ایم؟! 
ما کنار دام بر جا مانده‌ایم 

منتظر با تیغ‌ها و داس‌ها 
پیشتر آیید ای خناس‌ها 

هر طرف کردیم دامی را رها 
پیشتر آیید ای بدکاره‌ها 

تیغ کج آ‌ریم و گردانیم صاف 
هر که ره گیرد به سوی انحراف 

چون هلاهل مغز بادام شما 
مانده فرزین گرچه در دام شما 

ای دلیل داعیان دین ما 
تاج سر، ای مرد، ای فرزین ما! 

این سخن را بشنو از اهل تمیز 
رأی و بیعت فرق‌ها دارد عزیز 

نیک می‌دانیم از برهان و نقل 
این که بیعت عشق باشد رأی عقل 

گرچه عقل ما ملاک خوبی است 
یادمان باشد که پایش چوبی است 

عقل آخر هم بماند در نود 
عشق اما ختم کار و هست صد 

هر چه رمل آرید و سحر و جفر و راز 
عشق اسطرلاب اسرار است باز 

چون رجز خوانند مردان نود؟ 
چون؟ که جاری در رگان ماست صد؟ 

*** 
ماه سنگی سرد و بی مقدار بود 
گرمی خورشید بر حسنش فزود 

رو بگرداند چو خورشیدی ز ماه 
در محاق افتد قمر، گردد تباه 

جملگی دانند، حتی خار و خس! 
آبروی ماه از شمس است و بس

انتخابات

من در انتخابات شرکت خواهم کرد
زیرا به همه خونهای ریخته شده در دوران 10 سال دفاع مقدس مدیونم
به تنگی نفس های جانبازان شیمیایی مدیونم
به اشک معصومانه دخترکی که پدرش مفقود الاثر شده مدیونم
به ...
اصلا من به همه چی این انقلاب مدیونم
به 33 سال مقاومت و استقامتی که علیه مستکبران عالم کردید مدیونم
به 33 سال تحریم 33
سال شهادت و ترور بهترین ها
33 سال خون دل خوردن ها
33 سال انواع تهمت هایی که خوردید
33 سال انواع دروغ هایی که علیه تان گفتند
33 سالی که دنیا عوض شده بود یا بهتر بگم عوضی شده بود
33 سالی که سردمداران دیکتاتوری به تو گفتند در کشورت آزادی نیست
33 سالی که جنایتکاران عالم تو را در لیست تروریست ها قرار دادند
33 سالی که کشتند و تو را متهم کردند
33 سالی که تجاوز کردند و تو را متجاوز خواندند
33 سالی که بدترین شکنجه ها و مخوف ترین زندان ها را داشتند اما کهریزک تو را وحشتناک خواندند
33 سالی که راستی 33 سال از عمرت گذشت؟
راستی که من به همه چی این انقلاب تان مدیونم

راهپیمایی روز قدس

راهپیمایی روز قدس در روستای رومه 

 

 

 

 

 

  

  

* راهپیمایی از محل پایگاه مقاومت امام جعفر صادق(ع) شروع و تا مسجد امام حسین (ع) ادامه پیدا کرد.
* در این مراسم حجه الاسلام بهشتی فر در مورد روز قدس و مسائل روز دنیای اسلام سخنرانی فرمود.
* همچنین شرکت کنندگان در راهپیمایی روز قدس, جهت همبستگی با مردم قحطی زده سومالی مبلغ 3500000 ریال کمک نمودند.

ایرانی زندانی در آمریکا

 آمریکا به کجا می رود...

شهرزاد امیرقلی نیز از سال 2007 تا کنون در زندان به سر می برد به اتهام صادرات عینک دید در شب به ایران.
درباره ی شهرزاد نگرانی های زیادی وجود دارد.چند روز پیش او توانست با دنیای خارج ارتباط برقرارکند و اعلام کردبه خاطر رفتار بد با او در زندان 2بار عمل جراحی انجام داده و یک بار سکته کرده. او خبر از شکنجه ی خود در زندان داده. جالب است که در آمریکا از او دعوت کرده بود برای کاری اداری به آن کشور سفر کند و حتی بلیط هواپیما هم برایش تهیه کردند ولی در فرودگاه چیزی جز دستبند و بعد از آن شکنجه منتظرش نبود. او مادر سه فرزند است و البته آمریکا مدعی است که همسر سابق او محمود سیف سعی در صادرات عینک های دید در شب از اتریش به ایران را دارد و این در حالی است که شهرزاد در غیاب او بازداشت و از سوی دادگاه فدرال محکوم به 5 سال زندان شده. شهرزاد به پرس تی وی گفته حالا بعد از آزادی سارا شورد و نامه هایی که به رئیس جمهور ایران نوشتن، متوجه شده اند که من ساکت نخواهم ماندو خانواده ام در ایران برای حمایت از من اقدام خواهد کرد. در سه چهار ماه گذشته نامه های زیادی به رئیس جمهور احمدی نژاد نوشته ام و ضمن آگاه کردن او در باره ی شرایطم، خواستار اقدام برای احقاق حقم و حمایت شدم. از ایشان خواسته ام در دادگاه های بین المللی طرح شکایت کنم زیرا در آمریکا عدالتی وجود ندارد.پس از آزادی سارا شورد، رسانه های آمریکا و جهان می خواهند حقیقت را بگویند ولی دولت این کشور اجازه نمی دهد.
کل پرونده ی دولت آمریکا علیه من جعلی و ساختگی است. ما در اصل گروگان های آنان هستیم.
من 18 ماه تا زمان محاکمه ام در کمپ زندان فدرال میامی که مکانی وحشتناک و پر از افرادشرور است بودم و در این مدت رنگ آفتاب را ندیدم. آمریکا می خواست شوهر سابقم را دستگیر کند به همین علت تصمیم گرفتند من را به این کشور دعوت کنند، به زندان بیاندازند و بعد از من جاسوسی بسازند که شوهرش را بر خلاف منافع ایران به آمریکا تحویل دهند.
او در 19دسامبر2007 (28/ آذر/86) در فرودگاه میامی دستگیر شد و تاکنون در زندان می باشد.


نگاه به انقلاب ۲

ما و مدرنیته

وقتی که بشر دو تا جنگ جهانی رو پشت سر گذاشت تازه نشست و فکر کرد،‌ این همه کشته، این  همه ویرانی و بدبختی! آخه بعد از رسانس غربی ها با خودشون قرار گذاشتند که همون بهشت وعده داده شده ی خدا رو که البته روحانیاشون می فروختند، توی زمین محقق کنند. پس دیگه باور ها عوض شد ، آخه باور دوره ی قرون وسطی ریاضت بود ، مثلا توی تاریخ تمدن ویلدورانت ، یه جاش اومده یکی از باباهای روحانی 30 سال روی یک ستون زندگی کرد و ازش پایین نیومد.

حالا دیگه قرار شده ریاضت رو کنار بگذارند و برن به سوی ساحت بهشت زمینی ، البته مبد‍أش حرکت پروتستان ها بود و جاش هم آمریکا.

برگردیم به اول نوشته ، تازه بعد از این همه خون ریزی به خودشون اومدن که بــــــله ... عجب بهشت توپی رو ساختیم . این غربی ها همیشه دچار افراط و تفریط بودن دیگه ، البته این انحراف از نگاه "انسان محور" اون ها سرچشمه میگیره ، یعنی بجای این که جامعشون حول خداوند متعال بگرده ، داره حول خودشون میگرده. خوب وقتی انسان ، امیال و آرزو هاش مبدأ قرار بگیره،منطقی هست که انسان بره به سمت محقق کردنش .خب میل انسان هم که به سمت بی نهایت میره. پس وقتی بخواهیم میل بی نهایت رو ارضا کنیم نتیجش این همه خون بعد از دو جنگ جهانی می شه ... خلاصه این شد که از مدرنیته عبور کردند و به سمت پست مدرنیسم رفتند و البته صداش در اومده که از پست مدرنیسم هم عبور کردند و به سمت پساپست مدرنیسم رفتند.

30 سال قبل یه امام خمینی پیدا شد که گفت بابا ما اصلا این منطق نگاه انسان محور شما رو قبول نداریم .ما می خواهیم خداوند متعال رو محور قرار بدیم .این حرف توی دنیای اون روز غرب که کاملا یکدست تحویل مدرنیته بود قابل قبول نبود،‌پس دو تا قدرت گنده ی اون روزا یعنی شوروی تیکه تیکه شده و آمریکا با هم متحد شدند. می دونید که اون موقع ها اوج جنگ سرد بین آمریکا و شوروی بود ودر نتیجه این دو قدرت هیچ نقطه ی اشتراکی نداشتند.

یکی از سیاستمداران برجسته آمریکایی گفته ، خدا پدر و مادر این امام خمینی ایرانی ها رو بیامرزه که انقلاب اسلامی راه انداخت تا ما و شوروی پس از سال ها در یک نقطه با هم به اشتراک برسیم و اون نقطه تقابل با انقلاب اسلامی می باشد.

و این جوری بود که هجمه ی خودشون رو به انقلاب شروع کردند ، آخه انقلاب اسلامی اولین کسی بود که مدرنیته رو بطور کامل و از پایه نفی کرده بود؛ یعنی می گفت ما اصلا محوریت انسان رو قبول نداریم و باید محور جامعه، خداوند باشه . پس در نتیجه با بقایا و تولیدات مدرنیته هم مخالفیم . حالا شاید سوال ایجاد بشه که اگه با مدرنیته و محصولاتش مخالفید پس با سینما هم مخالفید؟چون سینما هم یکی از محصولات مدرنیته است ! فکر کنم پاسخ این سوال رو به عنوان طرح یک نمونه از محصولات مدرنیته ، امام خوب دادند ، امام می گه که ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم یا اینکه مقام معظم رهبری می گه : ما با تأتر که مخالف نیستم ؛ چه عیبی داره ، تئاتر وارد جامعه بشه اما اون جاهایش که با اسلام مشکل داره رو حذف کنیم.